سه‌شنبه

گفتاری درباره ی نادرست پنداری درباره ی پیمان نامه ی ننگین و شوم و شرم آور و گستاخانه ی ترکمانچای




درود برشما هم میهن ارجمند و گرامی!
نخست باید بگویم که من در جایگاه «یک ایرانی راستین» که میهن و سرزمین اش را می ستاید و می پرستد و بسیار بسیار دوست اش می دارد، آرزومندم که چنین رویدادی رخ دهد و سرزمین های از دست رفته ی «ایران گرامی تر از جان مان» دوباره به ما - به دامان مهربان میهن - باز گردند، ولی شوربختانه باید بگویم که در هیچ کجای «پیمان نامه ی ننگین و شوم و شرم آور و گستاخانه ی ترکمانچای» و در هیچ یک از بندهای آن، به هیچ روی سخنی از گاه و هنگام (زمان و مدت و تاریخ) به میان نیامده است و شوربختانه آن چه از نخست تا انجام و در سرتاسر این «پیمان نامه ی ننگین و شوم و شرم آور و گستاخانه» به دید می آید، نشان دهنده و بیان کننده ی جدا شدن همیشه گی «سرزمین های از دست رفته ی میهن نازنین مان» است، تا آن جا که پس از «دگرگونی (انقلاب) کمونیستی» و برچیده شدن دودمان «تزارها» و «کشورگردانی (حکومت) تزاری»، «لنین» که می خواست خود را خوب و هوادار توده ها و دوست کشورها و برابرخواه نشان دهد و دوستی خود را بر همه گان آشکار نماید، همه ی پیمان نامه های این چنینی «روسیه» را بی ارزش و به پایان رسیده خواند و بازگفت. شوربختان، با آن که «صمصام الملک» کوشش های فراوانی کرد تا این پیمان نامه را بگسلد و از این داستان سود جست و به گاه 4 امرداد 1297 خیامی (خورشیدی) یا همان 27 جون 1918 مسیحی آن را از هم گسسته و پایان یافته خواند و بازگفت، ولی این کار در کنش (عمل)هیچ گاه  رخ نداد (صورت نپذیرفت) و  بازماندگان «لنین» و آن ها که پس از او بر نشستگاه زور و و کشورگردانی نشستند، هیچ گاه نگذاشتند که این کار انجام شود و این «پیمان نامه ی ننگین و شوم و شرم آور و گستاخانه» و «پیمان نامه هایی از این دست» همچنان پابرجا ماند.
دوم این که: گاه (تاریخ) بسته شدن این «پیمان نامه ی ننگین و شوم و شرم آور و گستاخانه» به هنگام 21 فبریه ی 1828 مسیحی یا همان 1 اسپند 1206 خیامی (خورشیدی) باز می گردد که می شود 184 سال پیش، و اگر هم این گونه بود که بسیاری از هم میهنان به نادرست می پندارند، و این «پیمان نامه ی ننگین و شوم و شرم آور و گستاخانه» دارای گاه و هنگام (مدت زمان) یکسد ساله می بود، می بایست در سال 1928 مسیحی یا همان 1306 خیامی (خورشیدی) هشتاد و پنج [85] سال پیش - به پایان می رسید، ولی همان گونه که پیش تر گوشزد نمودم، شوربختانه چنین گاه و هنگام (زمانبندی و تاریخ و مدتی) در کار نبوده و نیست.
باری، آرزوی من و هر «ایرانی راستین» دیگر این است که روزی، سرانجام، «همه ی سرزمین های جدا شده و از دست رفته ی ایران گرامی تر از جان مان» دوباره به «دامان پر مهر میهن بزرگ باستانی مان» باز گردند.
«آزاد» و«آباد» و «سرفراز» و «پاینده» باد «شاهان شاهی بزرگ و باستانی ایران» و «ایرانیان راستین و نژاده و آزاده» ...

هیچ نظری موجود نیست: